استفاده غیر مجاز از عناوین علمی

✅استفاده غیر مجاز از عناوین علمی

✅ چکیده:
تحقق بزه استفاده غیر مجاز از عنوان پزشک، منوط به کشف هرگونه مهر و یا کارت ویزیت با عنوان مجعول دکتر و یا اقرار متهم است.

🔹تاریخ دادنامه قطعی :
1402/06/19

✅رأی دادگاه تجدیدنظر استان

تجدیدنظر خواهی خانم ف. ض. با وکالت ع. ا. س. نسبت به دادنامه شماره ۲۲۹۷مورخ ۱۴۰۲/۵/۳در پرونده کلاسه *صادره از شعبه *که بموجب ان حسب شکایت معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شعبه *علیه خانم ف. ض. با وکالت ع. ا. س. و خانم م. ض. دائر بر استفاده غیر مجاز از عناوین علمی و همچنین تمرد نسبت به مامورین هنگام بازرسی از *که نامبرده به ترتیب به تحمل یک فقره شانزده ماه و یک فقره هفت ماه حبس تعزیری و به عنوان مجازات تکمیلی به ممنوعیت از داشتن هرگونه فعالیت در زمینه پزشکی به مدت دو سال محکوم شده است ، که نهایتا حبس وی با رعایت مجازات اشد به مدت دو سال به نحو ساده تعلیق شده است ، دادگاه با ملاحظه مجموع اوراق و محتویات پرونده اولا: در خصوص بزه تمرد نسبت به مامورین هنگام بازرسی ، با عنایت به محتویات پرونده از جمله گزارش تنظیمی به شرح صفحات ۲۰ الی ۲۲ پرونده و اینکه نامبرده و وکیل مدافع وی نیز در قبال اتهام مطروحه دفاع موثری به عمل نیاورده اند و از نظر این دادگاه دادنامه تجدیدنظرخواه در این قسمت منطبق با موازین قانونی و دلایل موجود در پرونده اصدار یافته و ایرادی که موجب نقض باشد. ، مشهود نیست الا اینکه با تذکر ماده ۱۸ قانون مجازات اسلامی و تبصره ذیل ان و ماده ۴۵۷ قانون ایین دادرسی کیفری مجازات حبس وی را به نود و یک روز حبس تعزیری به نحو تعلیق ذکر شده تقلیل داده شده و اصلاح می نماید. ثانیا: در خصوص بزه استفاده از عناوین غیر مجاز ، دادگاه با ملاحظه محتویات پرونده و نظر به فقدان ادله اثباتی کافی و همچنین عدم کشف هرگونه مهر و یا کارت ویزیت با عنوان مجعول دکتر و همچنین با توجه به انکار شدید تجدیدنظرخواه ، دادگاه من حیث المجموع ضمن پذیرش اعتراض وی مستندا به بند ب ماده ۴۵۵ و ۴ قانون ایین دادرسی کیفر ی و با رعایت ماده ۱۲۰ قانون مجازات اسلامی بلحاظ قاعده درای و به استناد اصل ۳۷ از قانون مجازات اسلامی ، دادنامه صادره در این قسمت نقض و رای بر برائت صادر می گردد.بدیهی است.مجازات تکمیلی ( ممنوعیت از فعالیت در زمینه پزشکی ) نیز به تبع برائت صادره ، لغو می گردد. رای صادره حضوری و قطعی است.

نظریه مشورتی جدید اداره حقوقی قوه قضاییه

🔵 نظریه مشورتی جدید اداره حقوقی قوه قضاییه

 

شماره نظریه : 7/1402/648

شماره پرونده : 1402-88-648ح

تاریخ نظریه : 1402/10/23

 

استعلام :

 

چنانچه خواهان مدعی استرداد لاشه چک به جهت ضمانتی بودن آن باشد، آیا صدور دستور موقت مبنی بر رفع سوء از چک مذکور وجاهت قانونی دارد؟

 

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه :

 

اولاً، با توجه به وصف تجریدی اسناد تجاری و اصل عدم توجه به ایرادات، اسناد مذکور پس از صدور از منشأ خود منفک می‌شوند و ایرادات راجع به امور مبنایی نسبت به دارنده با حسن‌نیت در رسیدگی ماهیتی قابل استناد نمی‌باشد؛ بنابراین، به ادعای عدم استحقاق دارنده یا تضمینی بودن چک، دستور موقت نیز نمی‌توان صادر کرد. ثانیاً، موارد رفع سوء اثر از چک برگشتی در تبصره 3 (الحاقی1397) به ماده 5 مکرر قانون صدور چک مصوب 1355 با اصلاحات و الحاقات بعدی، تصریح شده است و صرف ادعای خواهان (صادرکننده) بر تضمینی بودن چک از موارد مصرح مذکور، خارج است. ثالثاً، چنانچه در اجرای ماده 23 (اصلاحی 1397) قانون یادشده راجع به چک فرض سؤال اجراییه صادر شده باشد، وفق قسمت اخیر همین ماده، اگر صادر‌کننده یا قائم‌مقام قانونی او دعوایی مانند مشروط یا بابت تضمین بودن یا تحصیل چک از طرق مجرمانه اقامه کند، در موارد مذکور در این ماده، مرجع قضایی رسیدگی‌کننده قرار توقف عملیات اجرایی را صادر می‌کند که این امر متفاوت از صدور دستور موقت موضوع استعلام است. بدیهی است در صورتی‌که ادعای صادر‌کننده چک و یا قائم‌مقام وی به موجب حکم قطعی اثبات شود، با عنایت به ذیل ماده 23 یادشده، دادگاه صادر‌کننده اجراییه رأساً یا به درخواست صادر‌کننده چک و یا قائم‌مقام وی به اقتضای مورد، اجراییه را ابطال یا عملیات اجرایی را الغا می‌کند.

 

وصف مجرمانه تخریب عمدی مورد اجاره توسط مستاجر

صورت‌جلسه نشست قضائی
کد نشست
۱۴۰۲-۱۰۵۸۴
برگزار شده توسط
استان بوشهر/ شهر بندر گناوه
تاریخ برگزاری
۱۴۰۱/۰۴/۰۶
موضوع
وصف مجرمانه تخریب عمدی مورد اجاره توسط مستاجر

پرسش
اگر مستاجر، عمداً شیشه های ملک مورد اجاره رو تخریب کند آیا جرم تخریب محقق می‌شود؟ یا اینکه می تواند به استناد اینکه مال مورد اجاره را سالم تحویل می‌دهم از تعقیب معاف شود؟

نظر هیئت عالی
با توجه به ماده 677 قانون تعزیرات مصوب 1375 که تخریب عمدی اشیای منقول و غیرمنقول متعلق به دیگری را جرم انگاری نموده است و در فرض سوال هم مستأجر عین مال متعلق به مؤجر را عمداً تخریب نموده است؛ بنابراین صرف مالکیت منافع از سوی مستأجر موجب انتفای جنبه مجرمانه بزه تخریب عمدی اموال توسط مستأجر نمی‌گردد؛ بنابراین نظریه اکثریت قضات محترم دادگستری شهرستان گناوه مورد تأیید است.

نظر اکثریت
طبق ماده ۶۷۷ قانون تعزیرات که مال متعلق به غیر باید باشد و اینجا هم مستاجر مالک منفعت هست نه مالک عین و به‌نظر می‌رسد جرم محقق شده است. حتی اگه مال هم شامل عین باشه هم منفعت، مستأجر که مالک هیچ عینی نیست، تماماً مالک منفعت عین مستأجره هست، شیشه هم عین می‌باشد که از بین رفته است و این برداشت (در راستای بهره‌برداری از منفعت، مالک می‌تواند هرنوع استفاده‌ای کند به شرطی که به اصل …) صحیح نیست. جزء فرعی عقداجاره امانت و نگهداری صحیح هست. وقتی عمداً شیشه‌هایی که به خودش منفعت می‌رساند رو می‌شکند در راستای از بین بردن عین مال و تعدی از حقی هست که به موجب عقد اجاره بدست آورده است. اکثریت) اولاً که شکستن عمدی شیشه درجهت کمال استفاده از منفعت مال نیست. دوم اینکه تخریب زمانی محقق می شود که مال متعلق به غیر باشد و اینجا منظور از مالکیت، مالکیت عین است؛ چون قبلاً داشتیم که اگر مالک عین، مال مورد اجاره رو تخریب کند هرچند دیگری مالک منفعت هست، اما چون خودش مالک عین است بنابراین تخریب محقق نیست؛ بنابراین برعکسش می تواند صادق باشد که وقتی مالک منفعت به عین مال صدمه می زند جرم تخریب محقق می گردد. این هم که بعداً می تواند شیشه ها را عوض کند و جایگزین کند در اصل جرم خللی بوجود نمی آورد. چون با این استدلال من می توانم شیشه های ماشین کسی رو تخریب کنم بعد بگویم حالا من پول شیشه را می دهم و خسارت را جبران می کنم؟! بنظر می رسد در صورت وجود سایر ارکان وقوع بزه، جرم متصور است.

نظر اقلیت
ماده ۶۷۷ قانون تعزیرات، مال که هم شامل عین می‌شود و هم منفعت: مستأجر مالک منفعت هست در نتیجه جرمی محقق نشده است. اما اگر تخریب به گونه‌ای باشد که عین مستأجره هم غیرقابل استفاده باشد، اینجا تعدی نسبت به مال غیر هم محسوب می‌شود و جرم تخریب اتفاق افتاده است. در راستای بهره‌برداری از منفعت، مالک می‌تواند هر نوع استفاده‌ای کند به شرطی که به اصل عین مستأجره خسارت جبران ناپذیری وارد نشود؛ اگر این فرض رو جرم بدانیم، مسلزم این هست که مستأجر، فقط می‌تواند خانه را اجاره کند و بنشیند و درب و دیوار رو نگاه کند، حتی نمی‌تواند یک‌ میخ در دیوار اتاق بکوبد، چون جرم تخریب به وقوع می پیوندد؛ اما تصرف مستأجر در عین مستأجره برای کمال استفاده از منفعت عین مستأجره، تصرف مشروعی هست.

 

امکان صدور دستور ممنوع الخروجی متهم قبل از احضار

صورت‌جلسه نشست قضائی
کد نشست
۱۴۰۲-۱۰۵۸۳
برگزار شده توسط
استان البرز/ شهر کرج
تاریخ برگزاری
۱۴۰۱/۰۴/۲۰
موضوع
امکان صدور دستور ممنوع الخروجی متهم قبل از احضار

پرسش
آیا به درخواست شاکی و قبل از احضار متهم، امکان ممنوع الخروجی متهم وجود دارد؟

نظر هیئت عالی
با تأکید بر اینکه “دستور منع خروج متهم از کشور موضوع ماده 188 قانون آ.د.ک با قرار نظارت قضایی ممنوعیت خروج متهم از کشور موضوع بند “ث” ماده 247 قانون فوق‌الذکر تفاوت دارد و در فرض پرسش که مربوط به “دستور منع خروج متهم از کشور” است این قرار به منظور تسهیل دسترسی به متهمی است که اقدامات اولیه بازپرس در احضار و جلب وی به نتیجه نرسیده است؛ بنابراین صدور دستور یاد شده مشروط به احضار قبلی متهم و عدم دسترسی به وی است و لذا نظریه اکثریت قضات محترم دادگستری استان البرز مورد تأیید است.

نظر اکثریت
باید به صورت قانونی متهم احضار یا جلب شده باشد و به ایشان دسترسی حاصل نگردیده باشد تا آنکه امکان صدور ممنوعیت خروج متهم ایجاد گردد. باید برای دسترسی به متهم تلاش کرد این تلاش می‌تواند با احضار باشد یا با جلب بدون احضار و یا با نشر آگهی، در صورت عدم توفیق این روش‌های دسترسی به متهم، از آن لحظه به بعد امکان صدور ممنوع‌الخروجی به وجود می‌آید و قبل از آن این امکان وجود ندارد.

نظر اقلیت
ماده 188 برای مواردی است که بازپرس، قبل از احضار متهم، بتواند متهم را ممنوع‌الخروج کند. در خصوص اتهاماتی که در ابتدا متهم را احضار می‌کنیم، صرفاً می‌توانیم پس از احضار متهم و عدم دسترسی، ممنوع الخروج کنیم ولی درخصوص اتهاماتی که مجاز به صدور جلب بدون احضار هستیم، امکان ممنوع الخروجی متهم بدون احضار و بدون جلب وجود دارد.

نظر ابرازی
در صورتی که با دلایل و شواهد مشاهده می‌گردد که امکان دسترسی به متهم وجود ندارد، بدون نیاز به اقدامی و با درنظر گرفتن ادله و اهمیت جرم و با توجه به پیش‌بینی عدم دسترسی به متهم می‌توان دستور ممنوع‌الخروجی صادر نمود.

تغییر جنسیت با «درخواست» یا «دعوی»

صورت‌جلسه نشست قضائی
کد نشست
۱۴۰۲-۱۰۶۲۶
برگزار شده توسط
استان تهران/ شهر رباط کریم
تاریخ برگزاری
۱۴۰۰/۱۲/۰۵
موضوع
تغییر جنسیت با «درخواست» یا «دعوی»

پرسش
تغییر جنسیت (تطبیق جنسیت) درخواست است یا دعوی؟ درصورتی‌که دعوی باشد، دادخواست به طرفیت چه شخص یا اشخاصی می‌بایست مطرح گردد؟ آیا ولی قهری یا قیم می‌تواند از سوی مولی‌علیه چنین دادخواستی را مطرح نماید؟ آیا تغییر جنسیت (تطبیق جنسیت) به تنهایی و بدون خواسته تغییر نام، قابلیت استماع دارد؟

نظر هیئت عالی
قانون‌گذار در ماده 4 قانون حمایت خانواده بین امور و دعاوی تفکیک قائل شده است؛ لکن از موارد 18 گانه ذیل آن مشخص نکرده کدام یک جزء دعاوی محسوب و کدام یک جزء امور غیرترافعی به نظر می‌رسد. اولاً؛ صرف تقاضای تغییر جنسیت با توجه به طبع آن از امور غیرترافعی بوده و دعوی محسوب نمی‌شود و لذا نیازی نیست دادستان و یا اشخاص دیگر طرف قرار گیرند. ثانیاً؛ تقاضای تغییر جنسیت از جانب ولی قهری یا قیم در موارد خاصی مانند محجوریت مولی‌علیه امکان پذیر است. ثالثاً؛ با توجه به اطلاق ماده 8 قانون مذکور تقدیم دادخواست در تقاضای تغییر جنسیت لازم است. رابعاً؛ دادخواست تغییر جنسیت با توجه به اطلاق بند 18 قانون مذکور قابل استماع است و لازم نیست منضم به تغییر نام باشد.

نظر اکثریت
تغییر جنسیت، دعوی محسوب می‌گردد و با توجه به حقوق ادعایی جامعه بایستی به طرفیت دادستان طرح گردد و با توجه به اینکه تغییرات در خصوص تغییر جنسیت معمولاً بعد از بلوغ ملاحظه می‌گردد از این لحاظ، امکان طرح چنین دعوایی از طرف ولی قهری یا قیم وجود ندارد و دعوی تغییر جنسیت ملازمه‌ای با تغییر نام ندارد.

نظر اقلیت
تغییر جنسیت با توجه به عدم ارکان ادعا و دعوی صرفاً درخواست محسوب می‌گردد که نیازی به طرح آن به طرفیت دادستان نمی‌باشد و گرچه چنین درخواستی از طرف ولی قهری یا قیم، امکان‌پذیر نمی‌باشد ولیکن طرح چنین درخواستی ملازمه با طرح دادخواست تغییر نام و ابطال و اصلاح شناسنامه و اسناد سجلی دارد.

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوّه قضائیه

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوّه قضائیه

آیا با مطالبه خسارت تأخیر تأدیه، وجه التزام نیز قابلیت مطالبه دارد؟

تاریخ نظریه : ۰۲ / ۱۰ / ۱۴۰۲

شماره نظریه : ۵۲۶ / ۱۴۰۲ / ۷

شماره پرونده : 1402-88-526ح

استعلام :

در قراردادی طرفین شرط کرده‌اند که در صورت عدم وصول چک موضوع ثمن معامله، صادر‌کننده چک باید مبلغ مشخصی را به عنوان وجه التزام قراردادی پرداخت کند. در دادخواست تقدیمی، خواهان علاوه بر وجه چک و خسارت تأخیر تأدیه آن، وجه التزام را نیز مطالبه کرده است. آیا با مطالبه خسارت تأخیر تأدیه، وجه التزام نیز قابلیت مطالبه دارد؟ آیا ماهیت این دو متفاوت است؟ در صورتی که نظر بر پرداخت وجه التزام باشد، مطابق رأی وحدت رویه شماره 805 مورخ 16/10/1399 هیأت عمومی دیوان عالی کشور بر چه مبنایی باید وجه التزام پرداخت شود؟

پاسخ :
اولاً، از فرض سؤال چنین مستفاد است که وجه التزام مقرر در قرارداد بابت عدم انجام تعهد است و نه تأخیر در انجام آن و بر این اساس طرف قرارداد نمی‌تواند هم وجه التزام بابت عدم انجام تعهد را مطالبه کند و هم خود تعهد و خسارت تأخیر تأدیه آن را. ثانیاً، با توجه به رأی وحدت رویه شماره 805 مورخ 16/10/1399 هیأت عمومی دیوان عالی کشور، تعیین وجه التزام قراردادی بابت جبران خسارت عدم ایفای تعهدات پولی، مشمول اطلاق ماده 230 قانون مدنی و عبارت قسمت اخیر ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 است و با عنایت به ماده 6 قانون اخیرالذکر، تعیین خسارت مازاد بر شاخص قیمت‌های اعلامی رسمی (نرخ تورم) در صورتی که مغایرتی با مقررات امری از جمله مقررات پولی نداشته باشد، معتبر و فاقد اشکال قانونی است. ثالثاً، مطالبه خسارت تأخیر تأدیه مربوط به وجه التزام عدم انجام تعهد نیز تابع شرایط مقرر در ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 و از جمله فرع بر آن است که مدیون به رغم تمکن مالی از پرداخت دین امتناع کند؛ لذا در فرض سؤال تا زمانی که استحقاق خواهان بر وجه التزام به اثبات نرسیده و شرایط مقرر در ماده 522 یادشده محقق نشده است، نمی‌توان به طور همزمان خوانده را به پرداخت وجه التزام بابت عدم انجام تعهد و خسارت تأخیر تأدیه به سبب عدم پرداخت این وجه التزام محکوم کرد؛ بدیهی است در صورت صدور حکم بر استحقاق خواهان بر وجه التزام با رعایت شرایط مقرر در ماده 522 یادشده، می‌توان به سبب امتناع از پرداخت وجه التزام موضوع حکم، خسارت تأخیر تأدیه را مطالبه کرد.

 

نظریه مشورتی

نظریه مشورتی شماره 7/1402/368 مورخ 1402/11/11
تاریخ نظریه: 1402/11/11
شماره نظریه: 7/1402/368
شماره پرونده: 1402-155-368ح
استعلام:
1- با در نظر داشتن بند «ج» ماده 2 قانون پولی و بانکی کشور مصوب 1351 با اصلاحات بعدی، آیا می‌توان معامله‌ای مانند بیع خودرو یا ملک منعقد کرد و ثمن آن را ارز خارجی قرار داد؟ آیا بند «ج» ماده مزبور از قوانین آمره است و توافق برخلاف آن وفق ماده 10 قانون مدنی امکان‌پذیر نیست؟ به عبارت دیگر، آیا تمامی معاملات داخلی باید با وجه رایج کشور منعقد شود؟
2- چنانچه خواهان مدعی دادن قرض به میزان قابل توجهی ارز خارجی به خوانده باشد، آیا در فرض احراز، ‌می‌توان خوانده را به پرداخت ارز خارجی محکوم کرد یا آنکه برخلاف قوانین آمره است؟
3- چنانچه موارد فوق برخلاف قوانین آمره باشد، در صورت انعقاد عقد بیع، وضعیت حقوقی آن چیست؟ آیا رابطه قراردادی باطل است؟
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه:
1، 2 و 3- در فرض سوال که عوض یا ثمن معامله‌ای، ارز تعیین شده است؛ اولاً، چنانچه معامله با رعایت مقررات ارزی کشور؛ از جمله مواد 252 و 253 قانون تجارت مصوب 1311 منعقد شود، با توجه به بند «ج» ماده 2 قانون پولی و بانکی کشور مصوب 1351 با اصلاحات و الحاقات بعدی (به عنوان قانون حاکم بر زمان انعقاد معامله)، در صحت معامله تردیدی نیست و دادگاه به پرداخت ارز مورد خواسته حکم صادر می‌کند؛ اما در صورت انجام معامله بدون رعایت مقررات فوق، با توجه به اینکه اراده مقنن در بند «ج» ماده 2 یادشده بر دخالت در روابط خصوصی اشخاص نبوده؛ بلکه منع قانونی فوق ناظر بر الزام به ایفای تعهد به ارز است و نه اصل معامله به ارز؛ بنابراین دادگاه معادل ریالی ارز مورد تعهد را مورد حکم قرار خواهد داد. شایسته ذکر است رویکرد مقنن در بند «ث» ماده 58 قانون بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران (قانون اصلاح قانون پولی و بانکی کشور مصوب 1402/03/30 مجلس شورای اسلامی و 1402/08/17 مجمع تشخیص مصلحت نظام) به عنوان جایگزین بند «ج» ماده 2 یادشده که تسویه هرگونه دین و یا بدهی و نه تعهد پرداخت آن را فقط با پول رایج کشور امکانپذیر دانسته است؛ مگر در صورت تعیین شیوه دیگری از سوی مقنن و یا تعیین ترتیب دیگری بین بدهکار و بستانکار، موید این برداشت است

 

نشست قضائی

صورت‌جلسه نشست قضائی
کد نشست
۱۳۹۹-۷۰۲۲
برگزار شده توسط
استان کردستان/ شهر قروه
تاریخ برگزاری
۱۳۹۶/۰۱/۳۱
موضوع
تعدیل قضایی قرارداد
پرسش
آیا امکان تعدیل قضایی قرارداد توسط دادگاه به درخواست یکی از متعاملین در صورتی که هیچ گونه پیش بینی در قراداد در این زمینه نشده باشد وجود دارد یا خیر ؟
نظر هیئت عالی
مبنای تعدیل قضایی قرارداد، تغییر شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و تورم حاکم بر قرارداد و روابط حقوقی متعاقدین است، در صورتی که قائل به عدم پذیرش امکان تعدیل قضایی قرار داد بدون رضای طرف قرار داد باشیم، خسارت نا عادلانه و بعضاً جبران ناپذیری به طرف مقابل تحمیل خواهد شد که از حدود پیش بینی عرفی فراتر است. گرچه در قانون ذکر صریح و خاصی نشده، لیکن بنا به مستنبط از قواعد فقهی چون قاعده لاضرر و نیز حدیث ذکر شده در جلد 18 ص 275 رسائل الشیعه، جواز تعدیل قضایی استنباط می شود و به علاوه مفهوم عام پذیرفته شده از مواد 277 و 652 قانون مدنی در جهت تقویت این استدلال و نظریه می توان استفاده کرد.
نظر اکثریت
در نظام حقوقی ایران تعدیل و تغییر قرارداد صرفا در صلاحیت قانونگذار است و دادگاه راساً اختیار تعدیل قضایی قرار داد را ندارد. نظم عمومی و منفعت اجتماعی اقتضای عدم دخالت قاضی در محتوای قرارداد را دارد در قانون مدنی در صورت تضرر احد از متعاملین تاسیسات حقوقی خاص شامل فسخ و اقاله و غیره پیش بینی شده و اصولی همچون آزادی اراده، و ضرورت حفظ ثبات قرار دادها مانع از تعدیل قضایی قرارداد توسط قاضی بدون رضایت طرف مقابل می شود. امنیت حقوقی اقتضا دارد که عقود طرفین که مبتنی بر محاسبات هر کدام از متعاملین است دائمی باشد و نفع و ضرر هرکدام طبیعی است و این بهانه ی نمی شود که متضرر درخواست تعدیل نماید از مفاد مواد 190 و 219 قانون مدنی نیز استنباط می شود که تعدیل قضایی قرار داد وجاهت ندارد.
نظر اقلیت
تعدیل قضایی قرار داد یعنی تجدید نظر در مفاد آن از قبیل اصلاح یا تکمیل آن، کاهش یا افزایش اثرات آن توسط قاضی به جهت حدوث شرایط غیر قابل پیش بینی که اجرای قرارداد برای یک طرف موجب تضرر شدید می شود بر این اساس دادگاه ممکن است با استفاده از قواعد موجود در نظام حقوقی ایران اقدام به تجدید نظر در محتوای قرارداد نماید. در برخی موارد اوضاع و احوال و شرایط به گونه ای است که ضرورت دارد قاضی با تمسک بر عدل و انصاف و روح قوانین و اصول حقوقی و به منظور اجرای عدالت قرارداد را تعدیل نماید. و لذا در صورت تغییر ناگهانی شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و غیره عدالت معاوضی اقتضای تغییر در مفاد قرارداد را از سوی قاضی دارد زیرا اجرای تعهد، یکی از طرفین را در معرض خسارت سنگین قرار می دهد که از حدود پیش بینی شده عرفی بالاتر است قاعده فقهی لاضرر و نفی عسر و حرج و مواد 277 و 652 قانون مدنی نیز مؤید نظر اقلیت است.

نشست قضائی

صورت‌جلسه نشست قضائی
برگزار شده توسط
استان فارس/ شهر لار
تاریخ برگزاری
۱۴۰۰/۰۶/۰۹
موضوع
نحوه محاسبه قیمت در محکوم‌بها با موضوع ارزهای خارجی

پرسش
چنانچه در یک پرونده حکم به محکومیت خوانده به پرداخت دینار کویت صادر و رأی قطعی گردیده و جهت اجرای حکم به اجرای احکام ارسال گردد و در مرحله اجرا پس از استعلام از سامانه بانک مرکزی آخرین نرخ اعلامی منطبق بر نرخ ارز ترجیحی باشد که اختلاف قیمت آن با نرخ بازار بسیار زیاد است (بعضاً اختلاف ۴۰۰ درصدی)؛ ملاک اجرای حکم نرخ رایج در بازار است یا نرخ رسمی بانک مرکزی؟

نظر هیئت عالی
در فرض سؤال، اگر ارز (دینار موضوع سؤال) به عنوان دین بر ذمه مدیون (محکوم‌علیه) مستقر باشد، درصورتی‌که محکوم‌علیه در پرداخت محکوم‌به (ارز) متعذر باشد و یا به لحاظ ممنوعیت و محدودیت‌های قانونی امکان پرداخت ارز نباشد، واحد اجرای احکام مدنی بر مبنای نرخ آزاد اعلامی محاسبه و وصول و ایصال خواهد نمود. نظریه 423/401/7 مورخ 6/6/1401 نیز مؤید این معنا می‌باشد.

نظر اکثریت
در فرض سؤال ابتدا باید گفت ارزهای غیر رایج جزء اموال قیمی و امکان استرداد مثل آن به طور کامل با توجه به نظم کنونی وجود ندارد؛ فلذا خوانده می‌تواند به جای مثل به پرداخت قیمت آن به نرخ ارز رایج کشور (ریال) اکتفا نماید؛ لکن این قیمت باید به صورت عرفی بوده به‌نحوی‌که مطابق اصول و قواعد کلی منجر به احقاق حق و تأدیه دیون محکوم‌علیه در قبال محکوم‌له گردد. صرف‌نظر از اینکه منشاء دین در ایران یا خارج از کشور بوده است به نظر استعلام از سامانه بانک مرکزی به جهت اینکه نرخ درج شده مطابق نرخ‌های ترجیحی بوده و صرفاً به گروه‌های محدودی تعلق می‌گیرد و قابل دسترسی برای عموم نیست صحیح نمی‌باشد؛ نرخ بازار آزاد نیز با توجه به تورم موجود و انتظارات تورمی بعضاً بیشتر از نرخ واقعی است؛ نتیجتاً جهت تعیین نرخ عرفی ارزهای غیر رایج می‌بایست از صرافی رسمی بانک ملی استعلام گردد؛ چراکه اولاً؛ برای عموم قابل دسترسی است. ثانیاً؛ تحت تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی تعیین نرخ می‌گردد و انتظارات تورمی بازار آزاد بر آن تأثیرگذار نیست.

نظر اقلیت
در فرض سؤال استعلام از سامانه رسمی بانک مرکزی جهت تأدیه دین کفایت می‌کند؛ چراکه نرخ ارزهای غیر رایج تحت تأثیر عوامل زیادی دستخوش تغییر می‌شود و مبنای مبادلات رسمی کشور نیز ارز رسمی (ریال)‌ است و ارزهای دیگر می‌بایست تحت نظر دولت تعیین نرخ گردد؛ فلذا نرخ ارز اعلامی در سامانه بانک مرکزی همان نرخ تعیینی دولت برای ارزهای غیر رایج است و مابقی نرخ‌ها ولو صرافی رسمی بانک مرکزی تحت تأثیر عوامل دیگر تعیین نرخ می‌کنند.

نشست قضائی

صورت‌جلسه نشست قضائی
کد نشست
۱۴۰۳-۱۰۷۳۰
برگزار شده توسط
استان گیلان/ شهر سیاهکل
تاریخ برگزاری
۱۴۰۱/۰۹/۱۵
موضوع
رضایت شاکی در جرایم منافی عفت

پرسش
در جرایم منافی عفت چنانچه پس از شکایت و تشکیل پرونده شاکی گذشت نماید؛ آیا دادگاه می‌تواند به تعقیب و تحقیق و صدور حکم اقدام نماید؟

نظر هیئت عالی
طبق ماده 102 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392، اصل بر ممنوعیت تعقیب و تحقیق در جرائم منافی عفت است مگر در موارد استثنایی مذکور در این ماده. یکی از این موارد، شکایت شاکی است که با وجود آن، تعقیب و تحقیق در جرم منافی عفت مجاز است. در چنین فرضی، بقای شکایت نیز شرط ادامه تعقیب و تحقیق است. عبارت «تحقیق فقط در محدوده شکایت … انجام می‌شود.»، مذکور در ماده 102 قانون فوق‌الذکر مشعر بر همین معناست زیرا در چنین مواردی حیثیت فردی و خانوادگی شاکی باید مورد نظر باشد و افشای موارد ناشکافته نباید موجب هتک حیثیت خانوادگی شاکی و مفسده عمومی باشد. بنابراین در فرض سوال، با گذشت شاکی، ادامه تعقیب و تحقیق برای احراز و اثبات جرم جایز نیست و دادگاه باید با همان دلایل و قرائن موجود، رأی مقتضی صادر نماید.

نظر اکثریت
در فرض سوال با گذشت شاکی، دادگاه می‌تواند با احراز شرایط و ارکان جرم به تعقیب و تحقیق ادامه داده و حکم صادر کند. مردی که علیه همسرش شکایت رابطه نامشروع اقامه می‌کند و در اثنای پرونده به همسرش رضایت می‌دهد با توجه به اینکه این جرم در زمره جرایم قابل گذشت نیست و از سوی دیگر در صورت وجود دلایل و مدارک اثباتی جرم، موجبی برای توقف یا مختومه نمودن پرونده نیست و این جرم با سایر جرایم غیر قابل گذشت تفاوتی ندارد.

نظر اقلیت
در جرایم منافی عفت وجود شاکی خصوصی جزء ارکان اصلی جرم است و شاکی باید از ابتدا وجود داشته باشد و حضور وی در پرونده باید ادامه داشته باشد. به این دلیل که در جرم منافی عفت به صورت بدوی قاعده منع تحقیقات وجود دارد و هر وقت شاکی از پرونده کناره‌گیری کرد قاعده منع تحقیقات مجدد حکم‌فرما می‌شود.